خستگی ...






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ناجي تنهايي من

از او كه رفته نبايد رنجشي به دل گرفت، آنكه دوستش داريم همه گونه حقي بر ما دارد؛ حتي حق آنكه ديگر دوستمان نداشته باشد. بلكه بايد تنها از خود رنجيد كه چرا بايد آنقدر شايسته ي محبت نباشم كه دوست مرا ترك كند، و اين خود دردي كشنده است....

 

می بینی؟!

می بینی من چقدر حرف برای گفتن دارم ؟!!

شاید هیچ وقت ، هیچ کس، حتی . . .

وسعت غمی را که پشت این حرف های مودبانه نشسته اند درک نکنی ،...

اما من خوب می فهمم حجم خستگی را ،

از دنبال کردن رقص ناموزون این کلمه ها روی شیشه ی مانیتور...%

 


 



+نوشته شده در یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:19 PMتوسط ناجي تنها | |