چشمهای خیس . . .






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ناجي تنهايي من

از او كه رفته نبايد رنجشي به دل گرفت، آنكه دوستش داريم همه گونه حقي بر ما دارد؛ حتي حق آنكه ديگر دوستمان نداشته باشد. بلكه بايد تنها از خود رنجيد كه چرا بايد آنقدر شايسته ي محبت نباشم كه دوست مرا ترك كند، و اين خود دردي كشنده است....

 

مے گـویند شاد بنویس،

نـوشته هایت درد دارند ! ...

و من یـاد مردے مے اُفتمــ ڪه با ڪمانچه اش گوشه ے خیابـان شاد میـزد،

امّا بـا چشمهای خیس ...

 



+نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت8:24 PMتوسط ناجي تنها | |