میخوام هرچی که بود و فراموش کنم . . .






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ناجي تنهايي من

از او كه رفته نبايد رنجشي به دل گرفت، آنكه دوستش داريم همه گونه حقي بر ما دارد؛ حتي حق آنكه ديگر دوستمان نداشته باشد. بلكه بايد تنها از خود رنجيد كه چرا بايد آنقدر شايسته ي محبت نباشم كه دوست مرا ترك كند، و اين خود دردي كشنده است....


این ورِشیشه منم،اون ورِشیشه بارون؛ بارون آزادوآروم،من اماتوی زندون


حرف تنهایی هام، حرف تکراریه؛ قطره ی اشک من، با بارون جاریه


اون توی نیمه راه تنهام گذاشت و رفت؛ آسمونم امشب نداره یه ستاره


میخوام هرچی که بود و فراموش کنم؛ برم زیر بارون بدون چتر دوباره


بذار بارون بزنه رو تنِ خستم؛ گفتم نمیشکنم، اما شکستم


تا که بارون ببره درده دلِ منو؛ تا که آروم بشم همین جا هستم


بذار بارون بزنه رو تنِ خستم . . .



+نوشته شده در پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:,ساعت5:47 PMتوسط ناجي تنها | |